سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

پریروز، روز یازدهم محرّم، نزدیک غروب پاسم شروع شد. انتهای بست شیخ بهاء الدین (ره)، کفش‏داری 14، ایستاده بودم که نگاهم به غروب خورشید افتاد و دلم گرفت. یاد وداع کاروان کربلا با بدن‏های بی‏سر سید الشهداء علیه السلام و اهل بیت و اصحابشون افتادم. یاد قصه‏ی تلخ جدایی ...

با خودم فکر کردم: وقتی سفری پیش می‏آد و می‏خوام از مشهد بیرون برم، چقدر برام سخته؛ با این که نه به امام رضا علیه السلام معرفت کامل دارم و نه قدرش رو می‏دونم. حتماً همه‏ی زائران حضرت هم موقع بیرون رفتن از مشهد همین احساس دلتنگی رو دارند.

اما کاروان اسرای اهل بیت (ع)، به خصوص امام سجاد و حضرت زینب سلام الله علیهما، عارف به حق امام بودند و  می‏دونستند درد جدایی از امام یعنی چی. اون‏ها چی کشیدند وقتی برای خداحافظی از کنار شهدای کربلا عبور کردند و راهی کوفه شدند!

امان از دل زینب (س)!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ چهارشنبه 88/10/9 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم